˙·٠•●♥عاشقان ظهور ♥●•٠·˙
![]() شبــــ قــــدر، شب احیای خویش، با دم مسیحایی دعاست؛
شبی است که باید قــــدر خویش را بشناسی، تقـــدیر خویش را رقم بزنی و خویشتنِ جدید را با قلــــم توبه و جوهـــر اشکــــ ترسیم کنی ![]() شبی است که «لیلة البراتش» خوانند:
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قدر که این تازه براتم دادند شب قدر، فصل نزول آیات رحمانی بر بوستان جانهای روحانی است
![]()
اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :
9 / 5برچسب:شعر مذهبی,عاشقان ظهور,این,منم,بیدار,هول,شعر ,متن مذهبی,درد دل,دلنوشته,شب قدر,ماه رمضان,اسمان,نگاه,دعا,گفتگو با خدا,غفلت,اسیر,خدای مهربان,خدا,متن متحرک,کارتپستال مذهبی,مذهب,مذهبی,عکس مذهبی,عکس شب قدر,کارتپستال شب قدر , :: 16:29 :: نويسنده : وحید
اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :
14 / 2برچسب:حضرت مادر,روز مادر,تولد,روز زن,امضا,انشا,طومار,امور,فاطمه,حضرت فاطمه,ولادت دخت نبی اکرم,ولادت فاطمه ( ع),متن زیبا,متن اموزنده,متن مذهبی,شعر زیبا,شعر مذهبی,شعر ولادت فاطمه (ع) ,شعر ولادت,متن متحرک,متن متحرک ولادت,, :: 22:58 :: نويسنده : وحید
تا ابد این نکته را انشا کنید پای این طومار را امضا کنید هر کجا ماندید در کل امور رو بسوی حضرت مادر کنید
اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :
6 / 1برچسب:ایام فاطمیه,اب و نان,حیدر,کار,جارو,عزیز ,دل,کاسه,شرم,رنگ,چهره,ایینه,شعر مذهبی,شعر,شعر شهادت,شهادت فاطمه(س),متن متحرک,متن متحرک شهادت,متن متحرک شهادت فاطمه (س),کارتپستا مذهبی,کارتپستال شهادت فاطمه(س),کارتپستال, :: 12:49 :: نويسنده : وحید
حیدر که هست پس تو چرا کار می کنی جارو مکش که سرفه امانت نمی دهد نانی بخور، عزیز دلم آب رفته ای این کاسه های آب، توانت نمی دهد دنبال رنگ چهره در آیینه ات مباش آیینه شرم کرده نشانت نمی دهد تابوت قوس دار و عجیبی که ساختم شرحی زحجم جسم کمانت نمی دهد دستاس!دست فاطمه ام پینه بسته است از خواهش من است تکانت نمی دهد سروده وحید قاسمی
![]()
اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :
نمایان شد ز خط آتش و دود که جرم فاطمه حب علی بود پس از زهرا علی بی همزبان شد اسیر امتی نامهربان شد . .
اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :
درباره وبلاگ ![]() گفتم که از فراغت عمریست بی قرارم گفت از فـــراق یاران من نیز بی قرارم گفتم به جز شما من فریاد رس ندارم گفتا به غیر شیعه من نیز کس ندارم گفتم که یاوررانت مظلوم هر دیــارند گفتا مرا ببینند مظلــــــــــوم روزگارم گفتم که شیعیانت در رنـج و در عذابند گفتا به حال ایشان هر لحظه اشکبارم گفتم که شیعیانت جمعند به یاری تو گفتا که من شب و روز در انتظار یارم گفتم به شــــیعیانت آیا پیـــــام داری گفتا که گفته ام من هر دم در انتظارم گفتم که ای امامم از ما چرا نهانــــــی گفتا به چشم محرم همواره آشکارم گفتم به چشم انوار آیا که پا گـــذاری گفتا که شستشو ده شایدکه پا گذارم موضوعات آخرین مطالب پيوندها نويسندگان
|
||
![]() |